چالشهای مدیرعامل در هدایت و مدیریت امور اجرائی شرکت موضوعی است که در این مقاله میخواهم آن را شرح دهم. مدیرعامل یکی از ارکان سهگانه حاکمیت شرکتی است. حاکمیت شرکتی را در مقاله «حاکمیت شرکتی به زبان ساده» شرح دادهام. سایر ارکان حاکمیت شرکتی هیئتمدیره و سهامداران شرکت هستند که وظایف و مسئولیتهای آنها را در مقالات دیگر توضیح دادهام. مدیرعامل هشت وظیفه اساسی دارد. برای انجام صحیح این وظایف، مدیرعامل چالشهایی پیش روی خود دارد که در این مقاله به پنج چالش اساسی اشاره میکنم.
تیم ارشد مدیریت اجرایی شامل مدیرعامل و سایر مدیران اجرایی، به عنوان کارگزاران شرکت مطرح میباشند. این کارگزاران به نمایندگی از مالکان (سهامداران) شرکت فعالیت میکنند. این رابطه نمایندگی باعث ایجاد یک وظیفه و رابطه امانتداری میشود. یکی از وظایف امانتداری، وفاداری است که مدیران را ملزم میکند تا صرفاً در جهت منافع شرکت و سهامداران گام بردارند.
بر اساس وظیفه وفاداری، مدیران اجرایی نباید:
وظیفه دیگر مدیرعامل مراقبت است که او را ملزم میکند بر اساس بهترین منافع سهامداران فعالیت نماید. تخلف از این وظایف، این حق را به سهامداران میدهد تا طیف وسیعی از اقدامات اصلاحی را در مواجهه با خسارتهای ناشی از این تخلفات، علیه مدیرعامل (یا همان کارگزار) انجام دهد.
چالش دوم مدیر عامل این است که بتواند به خاطر منافع شرکت از منافع خود بگذرد. مدیران عامل چندین شرکت معروف، به دلیل تمرکز بر منابع خود، منفعتگرایی، مشارکت در تقلب، تبانی و ارائه گزارشات مالی نادرست، متهم و در برخی موارد مجرم شناخته شدهاند. جرائم و اتهامات وارده به مدیران ارشد به شهرت و درستکاری مدیران عامل آسیبهای جدی وارد کرده است. بنابراین امروزه تقاضای چشمگیری برای مدیران عامل شایسته، اخلاقی و پاسخگو وجود دارد.
یکی از چالشبرانگیزترین ابعاد بحرانهای اقتصادی، افزایش چشمگیر تعداد مدیرانی است که به ناگهان و یا در فاصلهای کوتاه بعد از اعلان رسمی، شرکت خود را ترک کردهاند. با وجود چنین تغییرات زیادی و عواملی نظیر مرگ و بازنشستگی، پایداری شرکتها مستلزم وجود یک برنامه اثربخش برای جایگزینی مدیرعامل میباشد. وجود برنامه اثربخش برای جایگزینی مدیرعامل، باعث عملکرد پایدار شرکت، اثربخشی حاکمیت شرکتی، عملکرد مناسب مدیرعامل فعلی، تسهیل فرایند انتقال مسئولیت و موفقیت مدیرعامل جدید خواهد شد.
مسئولیت دوگانه مدیرعامل اشاره به حالتی دارد که مدیرعامل به صورت همزمان سمت ریاست هیئتمدیره را نیز بر عهده دارد. این مسئولیت دوگانه مدیرعامل چالشهایی را با خود به همراه دارد؛ لذا بویژه در شرکتهای بزرگ بهتر است این دو نقش از هم جدا باشد. برخی از مزایای احتمالی جداسازی پست ریاست هیئتمدیره عبارتند از:
در دوران بعد از بحران مالی مربوط به ورشکستگی شرکت آمازون و تصویب قانون ساربینز آکسلی ۲۰۰۲، انتظار میرود مدیرعامل نسبت به ریسک مالی، کنترلهای داخلی و گزارشگری مالی شرکت، درک و دانش کافی داشته باشد. چرا که مسئولیت تأیید صحت و کامل بودن کنترلهای داخلی و صورتهای مالی بر عهده مدیرعامل است.
آنچه در جریان محاکمه مدیران شرکتهای درگیر در رسواییهای مالی اهمیت دارد، میزان شناخت این مدیران از عوامل دخیل در این رسواییها است. مدیران عامل بسیاری از شرکتهایی که مرتکب تقلب حسابداری شدهاند، ادعا میکنند از این تخلفات که منجر به ورشکستگی شرکت شدهاند، اطلاعی نداشتهاند.
در دوران بعد از قانون ساربینز آکسلی، به دلیل وضع جریمههای جدید برای گزارشهای نادرست و الزام مدیران به تأیید صورتهای مالی و کنترلهای داخلی، مدیران عامل نمیتوانند برای دفاع از خود به عدم آگاهیشان از گزارشگری مالی و منابع مالی شرکت متوسل شوند.
مطالب مرتبط:
دیدگاه خود را بیان کنید