شناخت سبک سرپرستی منطبق بر هر کسبوکار و تمایز قائل شدن بین سبکهای مختلف در مدیریت شرکتهای هلدینگ بسیار مهم است، چرا که هر یک از سبکهای سرپرستی با انواع مختلف کسبوکارها سازگارند. کسب و کارهایی که با سبک برنامهریزی استراتژیک یک سازمان مادر به خوبی سازگار باشند، احتمالاً از یک سازمان مادر کنترل مالی آسیب خواهند دید و عکس این موضوع نیز صادق است.
در مقاله «سبکهای سرپرستی و شیوههای تعامل هلدینگ با شرکتهای تابعه» به معرفی انواع مختلف این سبکها و ویژگیهای هر یک پرداختیم. در این مقاله به دنبال معرفی کسبوکارهای منطبق بر هر سبک سرپرستی هستیم. میخواهیم ببینیم چه کسبوکارهایی با سبک برنامهریزی استراتژیک بهتر اداره میشوند و چه کسبوکارهایی با سبکهای کنترل مالی و کنترل استراتژیک.
هدف سازمان مادری که از سبک برنامهریزی استراتژیک استفاده میکند معمولاً سه چیز است:
از این رو کسبوکارهایی که عملکرد خوبی با سازمان مادر برنامهریزی استراتژیک دارند، معمولاً با سرمایهگذاریهای عظیم پر از ریسک و بلند مدت در داراییها، فناوری یا توسعه بازار مواجهاند و این موضوع برای آیندهشان اهمیت فراوانی دارد. لذا در اینگونه سازمانها قبل از تصمیمگیری، بررسی دقیق تمامی گزینهها و نتایج هر یک، مفید خواهد بود.
بنابراین در بررسی سبک سرپرستی منطبق بر هر کسبوکار، بررسی این موضوع مهم است که آیا کسبوکارها ظرفیت سرمایهگذاریهای عظیم، پر از ریسک و بلندمدت را دارند یا خیر.
موضوع دیگر در سبک سرپرستی منطبق بر هر کسبوکار، قابلیت هماهنگ شدن آن کسبوکار با سایر کسبوکارهای سبد و ارزشآفرینی از این طریق است.
محیط، صنعت و زیستبومی که یک کسبوکار در آن فعالیت میکند، عامل مهم دیگر در بررسی سبک سرپرستی منطبق بر هر کسبوکار است. صنایع و فناوریهای به سرعت دگرگونشونده و سریعالرشد نیازمند مداخلات بیشتر سازمان مادر است. در اینگونه محیطها، استراتژیهایی موفقیتآمیز خواهند بود که بر جایگاه بلندمدت رقابتی تأکید دارند نه بر عملکرد فعلی.
بر عکس، سبک برنامهریزی استراتژیک با کسبوکارهای معینی ناسازگار است. بکارگیری این سبک در کسبوکارهایی که عملیات فشرده، تصمیمهای فوری و سربارهای پایین در آنها حیاتیاند، فرایندهای زمانبر و پرهزینه بررسی دارند، مفید نبوده و بیش از آنکه بر ارزش بیافزاید، بر هزینهها میافزاید.
علاوه بر این در کسبوکارهایی که ارتباط کمی با سایر کسبوکارهای سبد دارند و یا اساساً ارتباطات بین کسبوکارها غیرمولد شناخته میشود سبک برنامهریزی استراتژیک ناکارآمد است؛ چرا که به کاهش حس مسئولیت شخصی و افزایش هزینههای تصمیمگیری منجر میشود.
سازمانهای مادر سبک کنترل مالی معمولاً میکوشند تا انگیزهای بسیار قوی را در مدیران کسب و کارهای منفردی پرورش دهند که احساس مالکیت شدیدی نسبت به استراتژیها و ثمراتی دارند که کسب و کارهایشان به آنها دست مییابند.
معمولاً تعهداتی که مدیران شرکتهای مدیریتشونده با این سبک میدهند از جنس اهداف سودآوری و اثربخشی عملیاتی است. اما سازمانهای مادر کنترل مالی از مدیران کسبوکارها به طور جدی میخواهند که برای خود، استانداردهای بالاتر و شفافتری را نسبت به استانداردهایی که پیشنهاد دادهاند، تعیین کنند.
در بررسی سبکهای سرپرستی منطبق بر هر کسبوکار، امکان واکنش سریع سازمان مادر نسبت به انحراف از بودجه و اهداف تعیین شده مهم است.
در شرکتهای کنترل مالی، مدیران عامل کسبوکار با شفافیت معیارهای موفقیت، با آزادی عمل در مورد انجام آنچه برای نیل به اهدافشان ضروری است و با دریافت بازخورد مستمر در مورد عملکرد، انرژی و شور و شوق پیدا میکنند.
موضوع استقلال مدیران و توان تصمیمگیری آنها در کسبوکار، موضوع مهم دیگر در تعیین سبک سرپرستی منطبق بر کسبوکارها است. برخی از کسبوکارها ایجاب میکند که در آن مدیران از استقلال بالایی برخوردار باشند و بتوانند فارغ از مداخلات بالادستی عملیات شرکت را پیش ببرند.
یکی از ویژگیهای سبک کنترل مالی تأکید آن بر اهداف کوتاهمدت است. دامی که در این ویژگی وجود دارد این است که ممکن است تأکید بر اهداف کوتاهمدت به اهداف بلند مدت آسیب بزند. اشتباهی که اینجا ممکن است رخ دهد این است که مدیران سازمان مادر با صرف توجه به اهداف کوتاه مدت، برای کسبوکار، سبک سرپرستی کنترل مالی را انتخاب میکنند و از این طریق در بلندمدت به کسبوکار آسیب میزنند.
اما گاهی اوقات استراتژیهای یک کسبوکار اساساً کوتاهمدتاند و چرخه عمر و بلوغ آن کسبوکار ایجاب میکند که سازمان مادر از آن بهرهمندی کوتاهمدت داشته باشد. نظیر کسبوکارهایی که در دوران افول خود قرار دارند و کسبوکارها یا فناوریهای جدید در حال کنار زدن آنها هستند.
در برخی از کسبوکارها، سرمایهگذاریها و استراتژیهای بلندمدتی در نظر گرفته شده و اکنون به اوج بلوغ خود رسیدهاند. این کسبوکارها در حال حاضر به نقطه باثباتی رسیدهاند و آنچه اکنون برای سازمان مادر اهمیت دارد بهرهبرداری هرچه بیشتر از منافع و سود حاصل از سرمایهگذاریهایی است که تاکنون داشتهاند.
بر عکس، کسبوکارهایی که همچنان از منابع سازمان مادر استفاده میکنند، در برنامهریزی استراتژیک به سازمان مادر وابستهاند و همچنان در دوران رشد خود قرار دارند با سبک کنترل مالی آسیبهای جدی میبینند.
هدف سبک کنترل استراتژیک، نیل به برقراری توازن بین ویژگیهای برنامهریزی استراتژیک و سبک کنترل مالی است. این سبک سرپرستی تصمیمگیری را غیرمتمرکز میکند و مدیران را ترغیب میکند تا در مقابل کسبوکارهای خود، شخصاً احساس مسئولیت کنند.
هدف این سبک همچنین مطرح کردن سؤالات دقیق در مورد طرحهای پیشنهادی و تشویق کسبوکارها به همکاری با یکدیگر در صورت سودمند بودن آن است. این سبک امکان تصمیمهای بلندمدت را فراهم میکند، بدون اینکه نتایج کوتاهمدت را قربانی کند.
بنابراین این سبکی است که میتواند با طیف وسیعی از انواع گوناگون کسبوکارها متناسب باشد. در واقع کمتر کسبوکاری یافت میشود که این سبک برای آن مناسب نباشد، به جز مواردی که نمونههای کامل مرکز برنامهریزی استراتژیک یا کنترل مالی باشند.
چنانچه کسبوکاری بخواهد در رقابتی سرسختانه از طریق سرمایهگذاری های عظیم بلندمدت در فناوریهای محوری که تمام کسب و کارهای مختلف سبد از آنها برخوردارند، به جایگاهی جهانی دست پیدا کند، احتمالاً یک سازمان مادر در سبک کنترل استراتژیک، نقش کمتری در موفقیت آن دارد تا سازمان مادر سبک برنامهریزی استراتژیک.
بر عکس چنانچه کسبوکاری برای برونرفت از بحران مالی به چرخشی اساسی اقدام کند، در این صورت سازمان مادر با سبک کنترل مالی در کمک به ایجاد استانداردهای عملیاتی و سودآوری، کارآمدتر از سازمان مادر با سبک کنترل استراتژیک خواهد بود.
در واقع سازمانهای مادر کنترل استراتژیک در سبد کسبوکارهایی که عوامل کلیدی موفقیتشان، بسیار متنوع باشد، به ندرت در ارزشآفرینی موفق میشوند. نه به خاطر اینکه سبک مادریشان به طور اساسی نامناسب است، بلکه از این رو که فاقد احساس همدلی در قبال برخی یا تمام کسبوکارهای مختلف خواهند بود.
سازمانهای مادر موفقی که سبک سرپرستی منطبق بر آنها کنترل استراتژیک است، به داشتن سبدهایی گرایش دارند که شامل کسبوکارهایی با عوامل کلیدی موفقیت مشابه باشند.
در این مقاله به بررسی ویژگیهای کسبوکارهای و سبک سرپرستی منطبق بر هر کسبوکار پرداختیم. تناسب بین سبک سرپرستی شرکت مادر و ویژگیهای کسبوکارهای سبد آن، شرط لازم برای ارزشآفرینی است. شکل زیر انواع کسبهایی را که با هر سبکی متناسباند را به طور خلاصه نشان میدهد.
اگرچه تناسب سبک، شرط لازم برای ارزشآفرینی است، اما به هیچ وجه شرط کافی نیست. چنانچه سبک سرپرستی منطبق بر یک کسبوکار به درستی تشخیص داده نشود، سازمان محکوم به نابودی ارزش خواهد بود. عدم تناسب بین کسبوکارهای سبد و سبک سرپرستی، سبب تضعیف اثربخشی استراتژی هر بنگاه مادری میشود.
دیدگاه خود را بیان کنید