هلدینگ یا شرکت مادر که در برخی از متون از آن تحت عنوان شرکت سرپرست هم یاد میشود، برگرفته از واژه انگلیسی Parent Corporate است. هلدینگ شرکتی است که از طریق تملک تمام یا بخش عمدهای از سهام چند شرکت مسئولیتهای آنها را بر عهده میگیرد. در مقاله «تاریخچه هلدینگ» به بررسی خاستگاه شکلگیری شرکتهای هلدینگ پرداختم و در مقاله «چرا هلدینگ» به این سؤال که چرا شرکتهای هلدینگ شکل میگیرند پاسخ دادم. برای مطالعه مجموعه مقالات من در خصوص مدیریت هلدینگ میتوانید به این لینک مراجعه کنید. در این مقاله به دنبال پاسخ به این سؤال هستم که اساساً وظایف شرکت هلدینگ چیست؟ پس با من همراه باشید.
برای آشنایی با شرکتهای هلدینگ اینجا کلیک کنید.
اینکه بپرسیم که وظایف شرکت هلدینگ چیست؟ مثل این میماند که بپرسیم وظایف یک پدر چیست؟ هر کس ممکن است جواب منحصر به فرد خود را داشته باشد. یک نفر ممکن است بگوید «پدر مسئولیت تربیت اجتماعی فرزند را بر عهده دارد» و دیگری بگوید «پدر مسئول تربیت اقتصادی فرزند است.» آن یکی بگوید «اصلاً پدر وظیفه دارد خود عملکرد درستی داشته باشد تا الگوی مناسبی برای فرزندان باشد» و ناگهان یک روانشناس مثل یک اژدر زیردریایی بپرد وسط و بگوید: «نه آقا همه اینها که گفتید تنها بخشی از وظایف یک پدر است و سایر وظایف عبارتند از …».
یک مرتبه سؤالکننده ظاهر میشود و میگوید: «آقا اصلاً شما موضوع را نگرفتهاید. این پدری که من گفتم شوهر خاله مادرم هست و کاملاً بیسواد است. اما فرزندش پنجاه سال سن دارد و دکترای مهندسی عمران از دانشگاه ام آی تی و دکترای علوم اجتماعی از دانشگاه شیکاگو دارد و به غیر از کارخانههایی که در اروپا و اقیانوسیه دارد جزء گرگهای والاستریت هم هست و ماهیانه خدا تومن هم از آنجا درآمد دارد.» به ناگاه همه دهانها از فرط تعجب باز و فکها به جناغ سینه میچسبند که اصلاً این پدر مگر وظیفهای هم دارد؟
تعبیر از شرکت هلدینگ به یک پدر شاید قدری نامأنوس باشد. چرا که تاکنون آن را تحت عنوان شرکت مادر یا شرکت مادر تخصصی میشناختیم که این خود ترجمه Parent است که در انگلیسی هم معنای پدر را میدهد و هم مادر را. احتمالاً اولین کسی که این واژه را وارد ادبیات کسبوکار ما ایرانیان کرده یک بانو بوده و یا یک آقای به غایت مادر دوست. در هر صورت از نظر بنده که هم مادر دوست هستم و هم پدر دوست و ایضاً همسر دوست و فرزند دوست فرقی ندارد و امتثال هلدینگ به پدر هم از آن جهت است که در بخش قبل از این عبارت استفاده کردم و الا خواننده میتواند در تمام طول این نوشته به جای واژه پدر از مادر استفاده کند و هیچ تغییری هم در مفهوم مورد انتظار این حقیر ایجاد نخواهد شد.
برگردیم به اصل موضوع. شرکت هلدینگ مانند یک پدر بالای سر کسبوکارهای خود هست. همانگونه که پاسخ به این سؤال که «وظایف یک پدر چیست؟» به عوامل مختلف برگرفته از شرایط پدر و فرزند بستگی دارد، پرسیدن از وظایف شرکت هلدینگ در قبال کسبوکارهای خود نیز به عوامل مختلفی بستگی دارد. عواملی که به شرایط و ویژگیهای شرکت هلدینگ و شرکتهای تابعه بستگی دارد. عواملی نظیر اینکه:
پس قبل از اینکه یک پدر از خود بپرسد که در قبال فرزندانش چه وظایفی بر عهده دارد باید به این سؤالات پاسخ دهد. خوب! که چی! اینها را گفتی که از جواب دادن به سؤال اصلی طفره بوری؟ با یک عنوان مرتبط ما را از طریق جناب گوگل به صفحهات هدایت کردی که بازدید سایتت را بالا ببری و بعد هم قاه قاه به ریشمان بخندی؟ نه نه نه. اینقدر تند نرو عجله هم نداشته باش. برای سؤال این مقاله هم جوابهای قانعکنندهای دارم که در بخشهای بعد توضیح خواهم داد.
فارغ از همه حواشی که در بخشهای قبل داشتیم آیا میتوان وظایف شرکت هلدینگ را در قبال شرکتهای تابعه تحت چند عنوان بیان کرد؟ بله میشود. به طور کلی میتوان گفت یک شرکت هلدینگ سه وظیفه اصلی در قبال شرکتهای تابعه خود بر عهده دارد:
اما اینجا سؤالات جدیدی مطرح میشود:
پاسخ به این سؤالات نیاز به یک سری ادبیات و قراردادهای مشترک دارد. اینکه اساساً شرکت هلدینگ از تملک یا تأسیس این شرکتهای تابعه چه هدفی را دنبال میکند و به دنبال چه چیزی است؟ مراجعه به ادبیات مدیریت هلدینگ و کتابها و مقالات منتشر شده در این حوزه نشان میدهد که هلدینگها به دنبال ارزشآفرینی هستند. یعنی اینکه:
اما ارزش چیست؟ این موضوعی است که در بخش بعد به آن میپردازم.
در مقاله «مبانی ارزشآفرینی در هلدینگ» به طور مفصل به موضوع ارزشآفرینی پرداختم. همچنین در مقاله «برنامهریزی راهبردی در هلدینگ» در بررسی استراتژیهای سبد هلدینگ از منطق ارزشآفرینی سخن به میان آمد. در آنجا اشاره کردم که ارزش در سادهترین تعریف خود ارزش خالص فعلی (NPV) میباشد. البته این تعریف ساده تنها بعد مالی دارد و سایر ابعاد را در نظر نمیگیرد.
واقعیت این است که هیچ هلدینگ و شرکتی تنها با هدف مالی وارد فعالیت نمیشود. ممکن است شما برای نقض این حرف، هلدینگهای سرمایهگذاری را مثال بزنید که تنها با اهداف رسیدن به سود مالی شکل گرفتهاند. اما من برای شما هم پاسخ دارم که این پاسخ البته نظر شخصی بنده است و شاید برخی آن را قبول نداشته باشند. به نظر من اگر چه این هلدینگها به ظاهر به دنبال سود مالی هستند اما پشت این مجموعههای اقتصادی انسانهایی هستند که «انسان» هستند. انسانی که ویژگیهای شخصیتی پیچیدهای دارد و ارزش هیچگاه برای او همواره سود مالی و اقتصادی نیست و این محال است که این انسان در مدیریت مجموعه خود اهداف و ارزشهای شخصی را دنبال نکند.
بنابراین ارزش در شرکتهای هلدینگ چیزی فراتر از منافع اقتصادی و مالی است و ابعاد مختلفی میتواند داشته باشد. بعد از اینکه ارزش در هلدینگ مشخص شد تعریف وظایف هلدینگ قدری راحت خواهد شد.
حال فرض میکنیم که ارزش در شرکت هلدینگ مشخص شد؛ با توجه به این ارزش وظایف شرکت هلدینگ چیست؟
چنانچه یک شرکت تابعه به صورت تمام و کمال در مسیر ارزشهای مد نظر هلدینگ گام برمیدارد دیگر نیازی به پدری کردن هلدینگ نیست. فرزند به خوبی وظایف خود را انجام میدهد و پدر هم کاملاً از او راضی است. البته این یک شرایط ایدهآل است و تقریباً میتوان گفت که هیچگاه در واقعیت رخ نخواهد داد.
سؤال را جور دیگری بپرسم: اگر فرزندی سواد اقتصادی ندارد آیا پدر وظیفه دارد ورود کرده و سواد اقتصادی را به او یاد بدهد؟ پاسخ به این سؤال بستگی به سواد اقتصادی خود پدر دارد. اگر پدری خود سواد اقتصادی نداشته باشد، چگونه میخواهد به فرزندانش سواد اقتصادی بیاموزد.
پس شرکت هلدینگ هم قبل از ورود به هر حوزهای در شرکتهای تابعه اول باید بررسی کند که آیا در آن حوزه سواد و دانش لازم را دارد یا خیر؟ مثلاً یک شرکت تابعه از منظر بازاریابی ضعف دارد و نمیتواند بر مبنای ارزشهای هلدینگ در این حوزه گام بردارد. اگر هلدینگ میخواهد به این حوزه در شرکت تابعه ورود کند اول باید بررسی کند که آیا در خود دانش بازاریابی به حد کفایت میبیند؟ اگر بله خوب میتواند با در نظر گرفتن ملاحظات لازم ورود کند. اما اگر این دانش را ندارد نباید ورود کند و یا اینکه حداقل قبل از ورود باید این دانش را در خود ایجاد کند. این موضوع در خصوص تمامی حوزههایی که امکان ورود شرکت هلدینگ به شرکتهای تابعه هست، مصداق دارد.
یک پدر وظایف متعددی در قبال فرزند خود دارد. اگر فرزند خردسال است باید شرایط اولیه زندگی و خوراک و پوشاک لازم را برای او فراهم کند. اگر محصل است باید شرایط تحصیل خوب را برای او فراهم کند، بعد از اتمام تحصیلات پدر باید شرایط ازدواج را برای فرزند فراهم کند. یک روز فرزند بیمار است و پدر موظف است به فکر درمان او باشد، یک روز با رفیق ناباب رفت و آمد دارد باید او را نصیحت کند و یک روز هم ممکن است که فرزند به نهایت بلوغ و رشد برسد که نیازی به مداخله پدر برای تغییر او نباشد.
شرکت هلدینگ نیز به مثابه یک پدر در برابر شرکتهای تابعه وظایفی را بر عهده دارد. شرکتهای تابعه ممکن است یک روز مشکلات مالی داشته باشند، یک روز در مسیر اشتباهی گام بردارند، روز دیگر نیازمند تأمین مالی و توسعه خود باشند، فردایش نیازمند نیروی متخصص یا امکانات و زیرساختهای جدید باشند و یک روز نیازمند نقشه راهی برای پیشرفت. در همه این موارد هلدینگ موظف است هدایت، حمایت و نظارت لازم را در قبال آنها داشته باشد. اما یک روز هم ممکن است یک شرکت آنقدر بالغ و توسعه یافته باشد که دیگر نیازی به مداخله هلدینگ نداشته باشد و بتواند به راحتی در مسیر ارزشهای هلدینگ گام بردارد.
پس وظایف ستاد هلدینگ با در نظر گرفتن ویژگیها و قابلیتهای خود از یک طرف و ویژگیها و قابلیتهای شرکتهای تابعه از طرف دیگر تعیین میشود و در زمانهای مختلف این وظایف میتواند متفاوت باشد. تعیین میزان مداخله ستاد شرکت هلدینگ در شرکتهای تابعه موضوعی است که در مقاله «سبکهای سرپرستی و شیوههای تعامل هلدینگ با شرکتهای تابعه» به آن پرداختهام.
نظرات کاربران
بسیار عالی و آموزنده
لطفا شماره تماس را هم در وبلاگ اضافه بفرمایید
ممنون از بازخورد شما
شماره تماس در صفحه اصلی در قسمت تماس با من هست ۰۹۳۳۶۵۵۵۲۶۲
دیدگاه خود را بیان کنید