مدیران اتوکشیده؛ عرضشو داری یه قافله رو سالم برسونی مقصد

مدیران اتوکشیده

این سکانس از سریال روزی روزگاری را بارها از تلویزیون دیده‌ایم؛ جوانیِ قلی خان خیلی به مدیران اتوکشیده ما نزدیک است. دزد سر گردنه‌ای که سال‌ها سابقه دزدی دارد و خدای دزدان سر گردنه است. بیش از هزار قافله را لخت کرده و چنان به خودش می‌بالد که گویا در همه چیز استاد است. اما …

بازی بی‌نظیر، دیالوگهای تکرارنشدنی و موسیقی جادویی.

لحظات آخر عمرقلی‌خان؛ قلی خان خطاب به مراد بیگ: قلی خان، دزد بود… خان نبود… لابد توام اسمشو شنفتی… وقتی سن و سال تو بود، به خودش گفت تا آخر عمرم، ببینم میتونم تنهایی، هزار تا قافله رو لخت کنم… با همین یه حرف، پا جونش وایستاد و هزار تا قافله رو لخت کرد.‏.. آخر عمری پشت دستشو داغ زد و به خودش گفت: هزار تات، تموم شد، حالا ببینم عرضه شو داری تنهایی، یه قافله رو، سالم برسونی مقصد؟‏ نشد… نشد… نتونستو مشغول ذمّه‌ى خودش شد… تقاص از این بدتر؟…

مدیران اتوکشیده

حتما با چنین مدیران اتوکشیده، مشاوران یا اساتیدی! مواجه شده اید.

مدیران اتوکشیده‌ای که با ماشین خود وارد پارکینگ شرکت می‌شوند کت و شلوار اتو کشیده خود را از صندلی عقب برمی‌دارند و راهی محل کار یا ملاقات خود می‌شوند. رنگ صورت، مدل مو و لباس‌هایشان همه به دنبال معرفی شخصیتشان هستند. اگر کاری به آنها واگذار شود بدون منشی و کارشناس و خدم و حشم هیچ مسئولیتی را نمی‌پذیرند؛ چون اساسا به تنهایی خاصیتی ندارند. قبل از قبول مسئولیت راننده اختصاصی می‌خواهند؛ هر موضوع و مشکلی که در سازمان (معمولاً دولتی) وجود داشته باشد در خصوص آن اعلام نظر می‌کنند. کلا توی هر حوزه ای متخصص هستند؛ اما این مدیران اتوکشیده فقط اعلام نظر می‌کنند اما در مقام عمل …

اگر کنفرانسی برگزار شود به دنبال این هستند که اسمشان و عکس شان زینت بخش سایت و پوستر کنفرانس باشد و یا حداقل یکی از سخنرانان اصلی کنفرانس باشند. بعد هم یک ردیف به رزومه‌شان اضافه می‌شود که در فلان کنفرانس سخنران، دبیر، مدیر یا … بوده‌اند. شاید مزیت اصلی همه مدیران اتوکشیده فن بیان و سخنوری آنها باشد. با آنها که همکلام شوی کم نمی‌آورند و در مورد هر موضوعی چنان اظهار فضل می‌کنند که مخاطب تصور می‌کند در آن حوزه سال‌ها تجربه دارد یا کلی مطالعه کرده‌اند.

با همه این شرایط با سازمان‌ها و ارگان‌های مختلف تحت عناوین گوناگون (مشاور، هیأت مدیره و …) در ارتباط هستند. مشاوره می‌دهند، جلسه می‌روند، حق مشاوره و حق جلسه می‌گیرند. اغلب زمانی را هم که در رفت و آمد هستند به عنوان کار مفید تلقی می‌کنند و هزینه آن را دوبله از کارفرما می‌گیرند. هر سازمانی که زمین بخورد مدیران اتوکشیده آن را بدون هیچ دغدغه‌ای رها می‌کنند چرا که اولاً به اندازه کافی چاپیده‌اند وثانیا دستشان داخل جیب چند سازمان دیگر هم است و از این بابت کم نمی‌آورند.

تا آخر عمرشان صد سازمان را تیغ می‌زنند

تا آخر عمرشان با همین فرایند شاید صد سازمان مختلف را تیغ بزنند، اما اگر از آنها بخواهیم مسئولیت یک سازمان را بر عهده بگیرند و آن را به مقصد برسانند … مشغول ذمه همه می‌شوند.

همه افراد سخنور و با استعداد ممکن است خواسته یا ناخواسته به این نقطه برسند و تبدیل به یک مدیر اتوکشیده شوند. آنجایی که مغرورانه به دیگران و کارهایشان می‌تازند. آنجایی که بی‌رحمانه می‌خواهند نتیجه کارهای دیگران را هیچ بپندارند. آنجایی که یک تنه به قضاوت دیگران می‌نشینند و خود را عالم‌ترین تحلیلگر می‌پندارند، و یا آنجا که مغرورانه با پشت گرمی، سازمانی را ترک می‌کنند … کافی است سکانس تماشایی سریال روزی روزگاری را مجدداً ببینند. آنجا که قلی خان بعد از غارت هزار قافله به خودش مغرور شد که ختم روزگار است و با خودش گفت: «حالا ببینم عرضشو داری یه قافله رو سالم برسونی به مقصد»

اگر تواضع در مدیریت بسیار مهم است پس چرا اغلب رهبران مغرورند

علی فردوسی جهرمی ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۰ ۰ توسعه مدیریت

دیدگاه خود را بیان کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.