در این مقاله میخوام یه قدری شبکه و سیاستگذاری شبکهای رو توضیح بدم. بذار همین اول از خودت بپرسم: تا حالا شده احساس کنی تصمیمهایی که درباره آینده علم و فناوری کشور گرفته میشن، خیلی از واقعیت جامعه فاصله دارن؟ یا حتی بدتر، تصمیمهایی که هیچوقت از مرحله حرف جلوتر نمیرن؟ من بارها این حس رو داشتم. و دقیقاً همین شد شروع بخش سوم از مسیر رسالهم: جایی که فهمیدم مشکل فقط در «چی» بودن تصمیمها نیست، بلکه بیشتر در «چطوری» گرفتن اونهاست. اینجا بود که وارد دنیای «سیاستگذاری شبکهای» شدم.
قبل از اینکه بحث رو ادامه بدم باید بگم متن کامل رساله من در سایت ایرانداک تحت عنوان «ساز و کار شبکهای مشارکت نخبگان علمی در فرایند تدوین خطمشیهای علم و فناوری» قابل دسترسی هست. همچنین دو تا مقاله از رساله من استخراج شده:
مفهومی که شاید اسمش ساده باشه، ولی پشتش کلی حرف و معناست. تو این مدل از سیاستگذاری، بهجای اینکه چند نفر بالا بنشینن و برای بقیه تصمیم بگیرن، آدمهای مختلف با دانش، تجربه و نقشهای متفاوت کنار هم قرار میگیرن و بهصورت جمعی تصمیمسازی میکنن.
تو روشهای سنتی سیاستگذاری، همهچیز متمرکزه. یه گروه محدود (مثلاً چندتا مدیر ارشد یا مسئول دولتی) دور هم جمع میشن و با مشورتهای پراکنده، یه سیاست مینویسن. بعد هم ابلاغ میکنن و انتظار دارن همه اجرا کنن.
اما واقعیت اینه که این مدل، برای دنیای پیچیده امروز اصلاً کار نمیکنه. چون:
اینجاست که «سیاستگذاری شبکهای» به کار میاد؛ مدلی که میگه اگه قراره تصمیم خوبی بگیریم، باید همه صداها رو بشنویم، دادهها رو بهدرستی رد و بدل کنیم، و بین آدمهای کلیدی تعامل واقعی برقرار باشه.
برای اینکه تصویر روشنی از تفاوت این دو مدل داشته باشیم، با یه مثال خیلی ساده توضیح میدم:
در سیاستگذاری سنتی، یه مدیر بالا دست میگه: «ما باید از فلان فناوری حمایت کنیم.» چند مشاور حرفی میزنن، یه سند نوشته میشه، و بقیه باید اجرا کنن. حتی اگه اون فناوری تو دنیا منسوخ شده باشه یا نیاز کشور نباشه.
اما در سیاستگذاری شبکهای، متخصصان حوزه فناوری، کارآفرینان، استادای دانشگاه، سیاستگذارها، حتی مردم عادی و رسانهها تو فرآیند تصمیمسازی شریک میشن. گفتگو شکل میگیره. دادهها به اشتراک گذاشته میشن. سیاست نهایی محصول یه تعامل جمعی و چندسطحیه.
«شبکه» تو این فضا یه معنای خیلی دقیقتر داره. منظور از شبکه، مجموعهای از افراد، نهادها، سازمانها و گروههاست که بهطور مستمر با هم در ارتباط هستن، اطلاعات رد و بدل میکنن، تصمیم میگیرن و عمل میکنن.
تو سیاستگذاری شبکهای، این شبکهها قلب تصمیمسازیان. یعنی سیاستها نه توی اتاقهای بسته، بلکه توی این شبکههای باز شکل میگیرن. شبکه میتونه رسمی باشه (مثل یک شورای عالی) یا غیررسمی (مثل گروهی از پژوهشگران که در حوزه خاصی فعالن).
اگه بخوام خیلی روشن و قابل لمس بگم چرا باید به سیاستگذاری شبکهای فکر کنیم، دلایلش ایناست:
هر چیزی که اسمش شبکهست واقعاً کارآمد نیست. یه شبکه واقعی تو سیاستگذاری باید ویژگیهایی مثل موارد زیر رو داشته باشه:
واقعیت اینه که سیاستگذاری شبکهای به همون اندازه که هیجانانگیزه، چالشبرانگیز هم هست:
اما اگر درست طراحی بشه، مزایاش بهمراتب بیشتر از هزینههاشه. بهخصوص تو حوزههایی مثل علم و فناوری که پیچیدگیهاش زیاده و نمیتونیم با مدلهای ساده و سلسلهمراتبی جلو بریم.
یکی از نکات خیلی مهمی که توی ادبیات پژوهش وجود داره اینه که شبکهها تو خلأ نیستن. یعنی یه شبکه سیاستگذاری از محیط تأثیراتی میگیره. اما چه چیزهایی میتونن روی شبکهها تاثیر بذارن؟
بنابراین سیاستگذاری شبکهای باید نهتنها درون خودش رو تقویت کنه، بلکه در برابر فشارهای بیرونی هم مقاوم باشه. این یعنی: استقلال نسبی، شفافیت بالا، و حضور افراد متنوع که بتونن مسیر رو متعادل نگه دارن.
اگر بخوام همه حرفهام رو جمع کنم، اینه:
دنیای امروز با مسائل ساده سروکار نداره. برای اینکه تصمیمهای درست، قابلاجرا و قابلاعتماد بگیریم، باید سراغ سیاستگذاری شبکهای بریم. مدلی که توش تصمیمگیری نه از بالا به پایین، که از همه طرف شکل میگیره. مدلی که توش نخبگان، متخصصان، مدیران و حتی مردم با هم تعامل میکنن تا بهترین راه ممکن پیدا بشه.
رساله من؛ بخش دوم: نخبه کیست و چرا باید در تصمیمات کشور سهیم باشد
دیدگاه خود را بیان کنید