رساله من؛ بخش اول: وقتی حرف نخبگان در سیاستگذاری شنیده نمی‌شود

نخبگان در سیاستگذاری

واقعاً نقش نخبگان در سیاستگذاری چیست؟ مدت‌ها ذهنم مشغول یک سؤال بود: چرا با وجود این‌همه استاد، پژوهشگر، مخترع و نخبه علمی در کشور، سیاست‌گذاری‌های حوزه علم و فناوری گاهی آن‌قدر سطحی، کند و ناهماهنگ به نظر می‌رسد؟ این سؤال نه‌فقط یک دغدغه ذهنی که در نهایت جرقه‌ای برای آغاز پژوهش دکتری‌ام شد؛ رساله‌ای که حالا پس از دفاع موفق از آن، تصمیم گرفته‌ام بخش‌به‌بخش در قالب مقاله‌هایی ساده، شفاف و غیررسمی با شما به اشتراک بگذارم.

حالا چرا این کار را می‌کنم؟ چون باور دارم نتایج پژوهش‌های دانشگاهی اگر فقط روی قفسه کتابخانه‌ها خاک بخورد، آن پژوهش ناقص است. من این مسیر علمی را رفته‌ام، سختی‌ها و ابهام‌هایش را لمس کرده‌ام، با نخبگان علمی و تصمیم‌سازان مصاحبه کرده‌ام، تحلیل‌های عمیق انجام داده‌ام و در نهایت به مدلی رسیده‌ام که می‌تواند منشأ تغییر باشد. پس چرا با شما درمیان نگذارم؟

قبل از اینکه بحث رو ادامه بدم باید بگم متن کامل رساله من در سایت ایرانداک تحت عنوان «ساز و کار شبکه‌ای مشارکت نخبگان علمی در فرایند تدوین خط‌مشی‌های علم و فناوری» قابل دسترسی هست. همچنین دو تا مقاله از رساله من استخراج شده:

وقتی تصمیم‌گیری‌های کلان، صدای نخبگان را نمی‌شنوند

در کشور ما بارها دیده‌ایم طرح‌ها و قوانین کلانی نوشته می‌شوند که بعداً توسط همان نخبگان علمی زیر سوال می‌روند. قانون‌هایی که شاید از نظر اجرایی قابلیت پیاده‌سازی ندارند، یا حتی با بدیهیات علمی در تضادند. دلیلش چیست؟ شاید عجیب باشد، اما بسیاری از این خط‌مشی‌ها بدون مشارکت واقعی نخبگان در سیاستگذاری نوشته می‌شوند.

در پژوهش من این نکته برجسته شد که نخبگان علمی نه‌تنها خواهان مشارکت در فرآیند سیاست‌گذاری هستند، بلکه وقتی کنار گذاشته می‌شوند، آسیب دوگانه‌ای به جامعه وارد می‌شود: از یک‌سو کیفیت تصمیمات پایین می‌آید و از سوی دیگر، حمایت اجتماعی برای اجرای آن تصمیمات کاهش می‌یابد. جامعه وقتی صدای آدم‌های متخصصش را نشنود، طبیعی است که به تصمیم‌ها بی‌اعتماد شود.

اما واقعاً نخبگان چه می‌خواهند؟

نخبگان به دنبال پست یا رانت نیستند؛ اکثریت آنها، به‌ویژه در حوزه علم و فناوری، دنبال آن‌اند که دانسته‌ها و تجربه‌هایشان دیده و شنیده شود. پژوهش من نشان داد که نخبه‌ی علمی وقتی در فرآیند تصمیم‌گیری حضور دارد، از دو چیز مطمئن می‌شود:

  1. سیاستی که نوشته می‌شود، اجرایی‌ست.
  2. مسئولیت‌پذیری بیشتری در خودش نسبت به جامعه حس می‌کند.

نخبگان اگر از همان ابتدا در سیاست‌گذاری حضور داشته باشند، نه‌تنها آن سیاست‌ها منطقی‌تر می‌شوند، بلکه اجرا هم با مقاومت کمتری مواجه می‌شود. این را ما در موردهایی مثل طرح “صیانت از فضای مجازی” یا قانون “مدیریت خدمات کشوری” به خوبی دیدیم. سیاست‌گذار بدون شنیدن نظر متخصصان، طرح‌هایی نوشت که در اجرا یا شکست خوردند، یا به اعتراضات گسترده منجر شدند.

شبکه؛ راهی برای شنیدن صدای نخبگان

حالا پرسش کلیدی این‌جاست: چطور می‌توان نخبگان را به شکلی موثر وارد فرآیند سیاستگذاری کرد؟ پاسخ ساده نیست، اما پژوهش من نشان داد که یکی از مناسب‌ترین راه‌ها، ساختن یک “شبکه‌ی نخبگان” است.

شبکه یعنی ارتباطی فراتر از ساختارهای سلسله‌مراتبی. یعنی بستری که در آن متخصصان می‌توانند بدون اینکه نیاز باشد از یک مسیر بروکراتیک عبور کنند، مستقیماً با تصمیم‌سازان تعامل کنند. یعنی نخبگان، در نقش “شریکان راهبردی”، نه صرفاً مشاوران دلبخواهی وارد میدان شوند.

در این شبکه، سیاست‌گذاری به شکل زنده و سیال انجام می‌شود، نه به صورت ایستا و سنگ‌وار. مدل من، که در ادامه مقاله‌ها آن را بیشتر باز خواهم کرد، شبکه نخبگان را مثل یک انسان زنده در نظر گرفته: با مغز، قلب، دست، چشم و حتی سیستم ایمنی! استعاره‌ای برای اینکه نشان دهم یک سیستم زنده باید با بخش‌های مختلفی که هر کدام کار ویژه‌ای دارند، هماهنگ شود تا زنده بماند و کارآمد باشد.

چرا شبکه به جای سلسله‌مراتب؟

خیلی وقت‌ها در سیستم‌های سنتی و سلسله‌مراتبی، تصمیم‌گیری از بالا به پایین انجام می‌شود. مدیران بالا، تصمیم می‌گیرند و سطوح پایین اجرا می‌کنند. اما در چنین سیستم‌هایی معمولاً پیچیدگی مسائل در نظر گرفته نمی‌شود. مخصوصاً در حوزه‌هایی مثل فناوری یا علم که سرعت تغییرات خیلی زیاد است، ساختار سلسله‌مراتبی جواب نمی‌دهد.

در مقابل، در شبکه‌ها شما شاهد تصمیم‌گیری مشارکتی، گردش اطلاعات سریع، اصلاح‌پذیری مداوم و تعامل چندسویه هستید. همین ویژگی‌هاست که شبکه‌ها را مناسب برای مشارکت نخبگان می‌کند. در پژوهش من هم وقتی با متخصصان و مجریان مصاحبه کردم، این دغدغه را بیان کردند که بسیاری از مسائل کشور امروز «چندبعدی» و «بین‌رشته‌ای» شده‌اند و نمی‌توان با یک نگاه خطی و تک‌بعدی به آنها پاسخ داد.

آیا الان هم نخبگان مشارکت دارند؟

بله، اما نه به‌صورت ساختاریافته. ممکن است گاهی یک استاد دانشگاه به کمیسیون مشورتی دعوت شود، یا نظرش را در یک نشست بیان کند. اما این‌ها همه مشارکت‌های موردی است. در پژوهش من مشخص شد آنچه نیاز داریم، مشارکت هدفمند، فعال و پیوسته است. یعنی:

  • نخبه باید بداند کجا دعوت می‌شود و چرا.
  • باید انگیزه داشته باشد که مشارکت کند.
  • باید بازخورد بگیرد که مشارکتش مؤثر بوده.
  • باید با دیگر نخبگان مرتبط باشد، نه در یک جزیره تنها.

اینجاست که شبکه وارد می‌شود: ساختاری که هم انگیزه ایجاد می‌کند، هم نظم می‌بخشد و هم تأثیر را واقعی می‌سازد.

سیاست‌گذاری علم و فناوری چرا متفاوت است؟

سیاست‌گذاری در حوزه علم و فناوری چند ویژگی منحصربه‌فرد دارد:

  • تغییرات سریع دارد؛ امروز یک فناوری نو ظهور می‌کند، فردا منسوخ می‌شود.
  • باید میان‌رشته‌ای باشد؛ چون مرزهای علم دیگر مثل گذشته واضح نیست.
  • اثرات گسترده دارد؛ از اقتصاد تا فرهنگ و حتی امنیت.

برای همین، سیاست‌گذاری در این حوزه باید چابک، منعطف، مشارکت‌پذیر و رصدگر باشد. و چه ساختاری بهتر از یک شبکه فعال نخبگان برای تحقق این ویژگی‌ها؟

این مقاله آغاز مسیر است…

این مقاله، بخش اول از سلسله مقاله‌هایی‌ست که قرار است نتیجه مدت‌ها تحقیق، مطالعه، گفتگو با متخصصان و طراحی مدل‌های تحلیلی را با زبان ساده و روایی با شما در میان بگذارد. قرار است نقش نخبگان در سیاستگذاری را بیشتر بررسی کنم. در قسمت‌های بعدی از مدل شبکه‌ای که طراحی کرده‌ام بیشتر خواهم گفت. از اینکه چرا این شبکه را مثل یک انسان زنده در نظر گرفته‌ام، از اینکه مغز و قلب شبکه چه کسانی هستند، و اینکه چطور می‌شود این موجود زنده را سالم، پویا و مؤثر نگه داشت.

اگر دغدغه‌تان توسعه کشور، اصلاح سیاست‌ها و مشارکت مؤثر نخبگان است، با من همراه باشید. در قسمت بعدی به سراغ تعریف دقیق‌تر نخبه می‌رویم و اینکه اصلاً چه کسی در این شبکه می‌تواند نقش داشته باشد.

رساله من؛ بخش دوم: نخبه کیست و چرا باید در تصمیمات کشور سهیم باشد

علی فردوسی جهرمی ۲۲ خرداد ۱۴۰۴ ۰ رساله من

دیدگاه خود را بیان کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد.